داشتم آرشیو وبلاگم رو کمی بالا و پایین می‌کردم.

نفسی بالا و پایین شد

خدایا شکرتی گفتم و یه هو این پست رو جلوی چشمم دیدم:

 

از دست و زبان که بر آید؟

گاهی فقط میشه گفت خدایا شکرت. هیچ کار بیشتری بر نمیاد!

همه‌مون خوبی‌هایی داریم. و صد البته بدی‌هایی. همه‌مون نیکی‌هایی کردیم که اگه ناخواسته و از سر دل بوده، شده سنگی که رفته در دجله، تا توی یه برهوتِ تنهایی، جایی که تهِ دلت خالی از همه چیزه، ایزد بهت پس بده و ندونی از کجا دیدی این خیر رو.

چجوری میشه شکر نکرد خدایی رو که حساب هیچی از دستش در نمیره؟!

 

جمعه پنجم آبان ۱۳۹۶ - ۲:۲۹ ب.ظ - آلن!

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قیمت مثقال طلا officenavak پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان mohajer دکوراسیون داخلی گامان تزیین جاوید اکشن شاپ دانلود کده آقای مهندس | Mr Engineer | رفع خطا