یلدا شب محبوب من نبوده
پروین صبح پیام داده که جشن رو میرم و میگم نه. میگه باید انجمن رو حمایت کرد. میگم درسته اما من این جشن رو نمیام. کمی دیگه اصرار میکنه و من روی موضع خودمم.
طی این سالها که به فهمیدن رسیدم، به دوست داشتن و نداشتن. هیچ یلدایی مطلوب نبود.
روزم با تبریکهای ریز و درشت شروع میشه. برخی وصلهش میزنن به کریسمس.
از توی تمامش دو تا پیام هست که تفاوت داره
البرز برام نوشته عمر دوستیمون شد یک سال.
فردین برام نوشته چطوری؟ هنوزم شب یلدا دلت میگیره؟
.
و منتظر پیام سومی ام که هیچوقت نمیرسه
فرق یلدا با بقیه شبها فقط این میتونه باشه. برای من یلدا یک دقیقه تلختره .
روز رو توی خونه سپری میکنم. کتاب جنگل نروژی رو تموم میکنم.
گلوم لبالب از بغضه و راه نجاتی نیست
جایی نوشته:
خنده، بخیه است
بوسه، بخیه است
فراموشی، بخیه است
مهربانی، بخیه است
آدم، بیبخیه متلاشی میشود
آدم زخم است.
- طاهره خنیا
میگن کره بادومزمینی احساس شادی به آدم میده.
صبحم با کره بادومزمینی شروع شده.
میگن بستنی هم همینطوره.
بستنی توی فریز از اتفاق حادثه تکههای کره بادوم زمینی هم توش داره.
برم امتحانش کنم
اگه اثر نکرد میگن دمنوش زعفران .
یلدا ,بخیه ,پیام ,نوشته ,برام نوشته منبع
درباره این سایت